مداح مجذوب خدا

یـاد یـاران می کـند  خـون  در دل مـن
نی عجب گر سر دهم چون نی فغان من

سالی از در گذشت فخر الذاکرین حاج فیروز زیرک کار گذشت . اکنون کمترین وظیفه من وامثال من آن است که به قول بیهقی «قلم را لختی بر وی بگریانم. » لکن باید مراقب باشم، که قلم فرمانبردار فوران احساس و غلّو نشود . بلکه هر کلمه را در حدّ  شأن و شکوه او به کار برم .

در نظام ارزشیابی دین اسلام، ارجمندی هرکس و قدر و منزلتش؛ با اهداف متعالی او ارزیابی می شود . فرمایش امیر المومنین علی (ع) است که : « قَدرُ الرّجُلِ عَلی قَدرِ هِمَّتِه » ارزش شخص به ارجمندی هدف او است . (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ، ص 93) و نیز می فرماید :  عظمت انسان برخاسته از شرافت اهدافش است :

« مَن شَرُفَت هِمَّتِهُ عَظُمَت قِیمَتُـهُ » (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ، ص 448) علاوه از آن والایی هدف موجب اعلای ادب انسان می شود . پس ادب ؛در ارزش و عظمت آدمی نقش بسزایی دارد .

 در سداد و اعتبار این ملاک ارزیابی نیز، روایت متقن فراوان است . برای رعایت اختصار به حدیثی از  اکملِ نفوسِ ائمه اطهار؛ علی (ع) بسنده می کنم :

 « اِنَّ هَذا العِلمَ وَ الاَدَبَ ثَمَنُ نَفسِکَ فَاجتَهِد فی تَعَلُّمِهَا فَمَا یَزِیدُ مِن عِلمِکَ وَ اَدَبِکَ یَزِیدُ فی ثَمَنِکَ وَ قَدرِکَ »

این علم و ادب ، ثمن و قیمت نفس تو است ، پس در فراگیری علم و ادب بکوش که فزونی علم و ادب بر ارزش تو می افزاید .

در چیستی ادب الهی نیز، اهل معرفت به تفصیل و تفاریق سخن گفته اند . لکن همة آنان در این نکته متفق القولند که : «ادب الهی ؛ حفظ حدود و محافظت عملی از مرزهای الهی است.»  امیر سخن حضرت علی (ع)  در کلامی گوهرین می فرماید : « الدِّینُ وَ الاَدَبُ نَتِیجَهُ العَقل » دین و ادب انسان برخاسته از عقل، و موهبتی از خداوند سبحان است .

 مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی (ره) در شرح و شکافت این روایت زیبا و ظریف می فرماید : هرگاه عقل نظری بارور شود ، دینداری به وجود می آید و اگر عقل عملی رشد یابد ، ادب انسانی محقّق و متبلور خواهد شد .

 از نگاه مولای متقیان علی (ع) ، کسی که به آداب الهی مودّب شد ، محبت غیر خدا را از دل بیرون می راند، و به حکم اینکه توّلی و تبّری دو رکن رکین دین هستند؛ حتی دلدادگی چنین کسانی به اولیای الهی نیز ،به اذن الله ، بلکه به امرخداوند سبحان است .

مـن آن  بـندة  روسـیاهـم  خـدایـا

کـه غـیر تـو، نـبود پنـاهـم  خـدایـا

توآن را که خواهی زجان دوست دارم

نـه این بـس به عشقت  گواهم خـدایـا؟

در واقع حب الله ، حب اولیاء الله را به همراه می آورد و چنین رستگارانی ، به فوز و فلاح دائم خواهند رسید : « مَن تَاَدَّبَ بِآدَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَدَّاهُ اِلَی الفَّلَاحِ الدَّائِم » ( ادب الهی ، کتاب یکم ، ص 60 و63)

بدین سان اگر کسی بخواهد به رستگاری دائم برسد ، مطمئن ترین راه ، تنسّک و پیروی کامل از رسول اکرم (ص) و ائمة اطهار (ع) است . بفرموده امیر مؤمنان حضرت علی (ع):  « مَا اَعظَمَ فَوزَ مَنِ اقتَفی اَثـَرَ النَّبَیِـّین » رستگاری عظیم آن است که انسان پایش را جای پای انبیا بگذارد .   ( تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ، ص110)

چشم «عابد» نقش پایت جوید اندر هر دیار

تا جواهر سـرمه سازد خـاک آن در گـاه را

  به حکم حدیث شریف : « جَالِسِ العُلَمَاءَ یَزدَد عِلمُکَ وَ یَحسُنُ اَدَبُکَ » ( تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ، ص430) درمشی تنسّک و ادب آموزی نیز یکی از راه های تحصیل ادب ، مصاحبت و معاشرت با کسانی است که مؤدب به آداب الهی هستند .

بدین سان حاج فیروز زیرک کار(رحمه الله علیه )، یکی از مداحان مجذوب خداوند  است ، و از بختیاری های مهم ایشان، مجالست و معاشرتش با  شاعر مؤدب به ادب الهی ، استاد محمد عابد ( رضوان الله تعالی علیه ) بود، و این رفاقت عمیق منشاء برکات بسیاری برای آن دو مرد الهی شد .

ایشان در شرح چگونگی این پیوند تنگاتنگ، گفته است : « سال 1336 خیلی مشتاق بودم با استاد عابد ارتباط داشته باشم ، روزی حاج آقا شبابی مرا به حضور ایشان برد ، فرمود : این از مداحان اهل بیت (ع) است ، و گوش شنوایی دارد . بدین ترتیب با هم آشنا شدیم و تا آخر عمر شریفش ، باب کرم استاد به روی همه مشتاقان و این حقیر باز بود .»

« هر شعری می خواستم برایم می سرود، و باعث رونق مجالسم می شد . روزی به همراه مرحوم حقانی در محضر استاد این مطلع حافظ را خواندم :

منم که گوشه میخانه خانقاه من است

دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

و عرض کردم که استاد عنایتی فرمایید در این قالب شعری ، برای موضوع قتلگاه حضرت سید الشهدا (ع)  بنویسید . فرمود : کی ؟ عرض کردم : همین الان .

 استاد مشغول شد پس از ده یا پانزده دقیقه این شعر سیزده بیتی را که در صفحه 85 مهر در شفق چاپ شده است، برایم خواندند :

خدیو ملک دلم، تاج خون کلاه من است

 حـریم کـعبه مـقصـود، بـارگـاه مـن است …

 اگـر نـه لایـق شـاه اسـت گفـته ام «عـابد»

سرشک دیده خونبار، عذر خواه من است »

نا گفته نماند که حلقة معاشرت استاد به گونه ای بود که سروده هایش کمتر به دست ناسزایان می رسید . لابد این از مَهرویی و زیرکساری فخر الذاکرین بود؛ که به همین راحتی ،استاد را به سخن می آورد .

دیگر این که، در نقل این چکامة دل انگیز و پر مغز ، به مطلع و امضای آن کفایت کردم . برای اینکه شرح چالاک طبعی ، تشحیذ قریحه ومرتبت و منزلت شاعری آن جواهر کلام، در وسع این قلم نیست . لاجرم رشتة سخن را به صاحب نظران شایسته، ومقالات کتاب نفیس «عابد خلوت نشین» ، می سپارم :

مرحوم استاد شهریار (ره) فرمود : « اگر رتبه اوّل شاعری را به من ارزانی دارند ، من همین مقام را به عابد تفویض می کنم .»

استاد بهاالدین خرمشاهی می نویسد : « من شاعری بدین پایه از قدما و معاصران نمی شناسم که همة همّت خود را عاشقانه در این راه نهاده باشد و طرز و طراز سخنش با برجسته ترین شاعران امروز همسری کند . .. به راستی وجود او را ذخیره الله برای این روزگار می شمارم و بیان خود را در وصف شعر بلند ایشان کوتاه می یابم . »

دکتر محمد رضا سنگری  می فرماید : « شعر استاد عابد تبریزی ، شعری استوار ، سیّال و صمیمی ، زیبا و تاثیر گذار و از لطایف و ظرایف سرشار است . شعری که از چشمه سار عاطفه ی الهی و نفس قُدسی می تراود . »

دکتر جلیل تجلیل می فرماید : « این سخنور گرانمایه که دل در گرو ایمان و در حلقة ارادت اولیای دین داشته به زبان فارسی و ترکی چه اشعار پرمایه و چامه های از دل برآمده ساخته و مجالس انس ادب و شعر و فضای مساجد و حسینیه ها را به ترنّم اخلاص پر طنین داشته است . »

دکتر علی اصغر شعر دوست می فرماید : « استاد بی بدیلی چون زنده یاد شهریار، هماره ستاینده شعر و شعور والای او (استاد عابد) بود . »

دکتر اسماعیل رفیعیان : « استاد عابد که در مراتب عالی هنر شعر و شاعری قرار داشت و از طبع بلند و ذهنی جوال و وقّاد بهره مند بود . »

دکتر محمد رضا راثی پور : « از استاد عابد ، سه مجموعه شعر انتشار یافت که هر کدام نقطة عطفی در تطور شعر رثایی بود . »

استاد محمد مصری : « اگر قلل منیع شعر پارسی را مراتبی باشد ، شکوه کلام و شعر پر انسجام این شاعر شهیر را باید در فراز آن دید . »

نگاه استاد به زندگی پرماجرای حضرات معصومین (ع)،  بخصوص  نهضت عاشورا ؛ نگاهی عاشقانه و عارفانه بود، از این روی چامه هایش سر شار از وصف جلالت و پالوده از استرحام مذلت آلود است .

در افق ایمان ایشان ، اساس اسلام، ولایت و حبّ اهل بیت (ع) بود . این اعتقاد ؛ در بسیاری از چکامه هایش باز تاب یافته، و همواره  به شاگردانش تذکر می داد که امیر المؤمنین علی (ع) فرموده است : « اگر کسی بین رکن کعبه و مقام حضرت ابراهیم (ع) تمام عمر را نماز گزارد و روزه داری کند، ولی بر ولایت ما نباشد؛ عبادتش هیج سودی برایش ندارد :

       « لَو اَنَّ رجلا ً قَامَ بَین الرکنِ وَ اَلمَقام وَ صَامَ الدَّهر کُلّهُ وَ لَم یَکُن وَلایَتنا مَا اَغنی ذَلکَ عَنهُ شَیئاً »

ولایت بی تمسک بر نماز، اغوای نفس دون

نمـاز بی ولایـت، دل نـهادن حـکم اهـوا را

ولای او بود شـرط قبول هـر عمل عابد !

اگر چه مدّعی پوید، در این معنا ره حاشا

 به حکم :  « لِکُل شیءٍ اساسٌ و اساس الاسلام حُبّنا اهل البیت » گریه بر مصائب اهل بیت را گواه محبت ، محصول معرفت عاشقان و عطیة الهی معرفی می کرد و در اتقان این عقیده روایت امام باقر (ع) را یاد آوری می فرمود که :« می دانم این محبّتی که در دل های شماست و بواسطة آن ما را دوست دارید ، ساخته و پرداختة شما نیست . این خداوند است که محبّت ما را در دل های شما انداخته است . »

          « إنّی لأ َعلَمَ أَنَّ هَذَا الحُبَّ الَّذی تُحِبّونَّا لَیسَ بَشیءٍ صَنَعتُمُوهُ وَ لَکِنَّ اللهَ صَنَعَه »

البتّه پر واضح است که تا قابلیّت نباشد ، شجره محبّت اهل بیت در دل انسان نمی روید . از این جهت استاد عابد در اشعار ولایی و رثایی خود که به سهولت عواطف را برمی انگیخت و از چشمه های چشمان سرشک خونین جاری می کرد ؛مع الوصف، همة این توفیقات را از یدِ  رحمت خداوند می دانست . او هرگز برای زیر و رو کردن دل ها وگریاندن مردم کلمه ای از عزّت و شوکت ائمه اطهار(ع) هزینه نمی کرد ، و همو فرموده است :

محـرمـان کـعبـه رخـسـار دوسـت

اشک خود جاری چو زمزم کرده اند

 ایشان حتّی در غزلسرایی های خیال انگیزو سرشار از ایهام نیز، اندیشه و خیال را یله و رها نمی کرد که به هرجا که می خواست، سَرَک بکَشَد . بلکه همواره سیر به سوی الهیات را بر بالِ اندیشه می نشاند و اوج می گرفت . چرا که ایشان بر این باور بود که هرزه گردی های خیال، شاعر را به ورطه هرزه گویی می کشاند .

برون کن از حریم خلوت دل ریو و ریمن را

اگـر خـواهی تـجلی گـاه نـور کـبریا گـردد

زبان شعر شیرین است عابد ! با سخن سنجان

بخوان شعری که حق صحبت یاران ادا گردد

استاد که  مردی کامل و آراسته به معارف اسلامی  بود، درتحصیل عقاید صحیح تا آخر عمر دست از طلب برنداشت . این است که جانمایه چکامه هایش ؛ آیات قرآن و احادیث خاندان عصمت و طهارت (ع) است .

بدین سان استاد عابد که خود یکی از برجسته ترین نمایندگان شعر ولایی است، در حقیقت نماینده طراز اوّل مراحل تکامل شعر عاشورایی می باشد .

فخر الذاکرین حاج فیروز زیرک کار نیز دلداده و شیدای همین اندیشه و ایمان و سلوک شاعری استاد محمد عابد بود . آن مداح محبوب ، با آن سبک منحصر به فرد خود؛ که از سبک عموم ذاکرین و مادحین، ممتاز و متفاوت بود ، در بیان مصائب و آلام زندگی ائمة اطهار (ع) بخصوص حقایق متقن عاشورا ، که با بیانی شور انگیز و حزن آور ؛ دل ها را به لرزه می آورد، و از همة اهل مجلس  به پهنای صورت ؛ اشک شوق و حزن می گرفت ، اغلب از اشعار استاد عابد بهره می برد .

ایشان  با تبحری که در انتقال عواطف وانتخاب ملودی و دقایق دکلماسیون داشت، پیام و جان چکامه را در دل و جانِ  اهل مجلس می نشاند و در حقیقت، روضه را دل نشین می کرد .

یک ویژگی دیگر و شایان تمجید ایشان این بود که ؛مدح و مراثی را هرگز به پیرایه های مضر و بی اساس و تحریف آمیز نمی آلود .

 بلکه همواره؛ در ذکر آلام جانسوز و محامد جمال جمیل اولیای الهی (ع) از مرز جفا و غلوّ بدقت و هوشیاری تمام پاسداری می کرد . او ناب ترین حوادث را با سبک  هنری خاص خود به وجهی بسیار عاطفه برانگیز و تاثیرگذار،  ارائه می نمود.

یکی دیگر از شگفتی های مجلس گردانی ایشان این بود، که مجالس کسل وافسرده حال را، خیلی زود احیا می کرد، و به اوج هیجان روحی می رساند، و با مهارتی اعجاب انگیز از شرار سینه ها می کاست وآهسته آهسته آن «عاشقان مستور و مستان بی شکیب » را ساکت و آرام می کرد .

 انسان وقتی به چون و چرای  این مایه موفقیّت و توانایی های حیرت انگیز ایشان می اندیشد، ره بجایی نمی برد ؛ جز اینکه : بسیاری از گلبانگ های دلستان استاد را، که بارها با گوش جان شنیده ایم وصمیمانه با او گریسته ایم و هیچ گاه از دل سپردن به آنها سیر و دلزده نمی شویم،  محصول ملودی و اصول نغمه خوانی یا خوش صدایی و دیگر فنون هنری نیست . بلکه « لطیفه ایست نهانی که عشق از آن خیزد . » و « قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست. »

 راز دلربایی و ماندگاری این مدح و منقبت و مرثیه خوانی ها ، اکسیر مجاهدت انبیاء الهی و ائمة اطهار (ع) است، که در راه اهداف والای الهی و قائم به غیب ؛ جانفشانی کرده اند .

 فلذا ذکر آن حوادث، به سهولت آرام ترین اقطار روح را به شورش و تلاطم می اندازد و صبر و قرار از دلدادگان می گیرد و طنین گریة عاشقان ، بر آسمان ها می رود . آری یادِ یاد آوران عشق، موجب حیات طیبه است و« هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق . »

بدین سان، ذاکرانی که از روزگاران دور تا کنون ؛ با اخلاصمندی و برای اعلای کلمة اسلام ذکر جمال جمیل محبوب را،  به سینه تاریخ سپرده اند ، با شکوهی مطلق و مجرد؛ یعنی فارغ از محدودیت و تعین ، زنده اند و پاینده خواهند ماند . چرا که« ذاکر الذاکرین» خداست :

مـا طـایـران قـدسـی عـرش آشـیانـه ایم

هـر چـند بر خـدنـگ حوادث نشانه ایم

ذات نبی درخـت حقـیقت به بـاغ حـق

ما آن درخت را بر و برگ و جوانه ایم

عـابد کـجا رویـم به جـز درگـه حسین

عمـری اسـت سـر سپردة این آستانه ایم

فـیروز  بـخت مـا کـه بـه تـکرار  نـام او

بـا شـعـر خـود بـه بـزم مـحبّـان بـهـانـه ایم

آری انسان از لحظه ولادت رحیل منزل ابدیست . حقیقت هر انسانی نیز فکر و هدف و کنش های اوست . خوش به حال سالکانی که به هیچ چیز جز خدا و رهروی در طریق اولیای الهی و وصول کمال  دل نسپردند .  عمری با زهد و ورع نفسگیر  در فروغ تابناک شریعت با دلدادگی تمام  و استمداد از لوامع غیب برای محبوب خود مرثیه سرایی و مدیحه خوانی کردند .  به هیچ مرتبه ای از جاه و منصب جز عاشقی، فریفته نشدند و در

« خاتِمَت با مستوری و نه مستی » ، دعوت حقّ را  لبیک گفتند .

گر تو خواهی کز طریقت دم زنی

پـای  بـایـد  بـرسـر عـالـم  زنـی

 به حکم اینکه  « شرف هر عاشقی به قدر معشوق اوست . معشوقِ هرکه لطیف تر و شریف تر ، عاشق او عزیزتر » ( مولوی / مجالس سبعه / 10)  زبان حال آنان در منزلگـاه ابدی همان خواهد بود که خود سروده اند :

تن رها کـردم صفای جـوهر جـان یافـتم

دل ز جان هم برگرفتم وصل جانان یافتم

تا رهـانـیدم ز قـید نفـس بـد فـرما  روان

بـر وصـول بـزمـگاه قـرب فـرمان یافتم

فیـض یـاب درگـهش هستند ارواح رسـل

چـون بگویم کس نیابد آنچه من آن یافتم

داد تا راهـم به فـردوس حـریم خـویشتن

نفـس خـود را بر نـعـیم خـلد شایان یافتم

استاد محمد عابد و استاد فیروز زیرک کار نه شاعر و ذاکر برجسته روزگار ما، بل شاعر و مداح عصر و مصری هستند که ممکن است علّو انسانیت و تکامل شعر رثایی از این پس آن را به و جود آورد .

روحشان شاد و مقامشان در اعلا علییّن برخوردار از نعیم خلد باد .

 محمد زارعپور سوم شعبان 1442

– بحار الانوار ، ج 5،ص222. مجتبی طهرانی ، ادب نبوی ، ج4 ، ص 104.[1]

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد.